کارگاه آموزشی «اصول تشکیل و مدیریت تیم و کار گروهی» روز پنجشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۷ از ساعت ۹ تا ۱۳ در دفتر کارآفرینی مهاباد ۳ برگزار شد. سیاوش عزیزی، مدرس این کارگاه، به مباحثی ازجمله «تعریف تیم و کارگروهی، ویژگیهای گروه کاری موثر، مزیتهای کار گروهی، مفهوم سینرژی(همافزایی) در تیم، نقش رهبران در موفقیت تیم و چالشهای پیش روی اعضا و مدیران تیم» پرداخت.
سیاوش عزیزی، کارگاه را با تعریف تیم و کار گروهی آغاز کرد و گفت: یک تیم شامل دو یا چند نفر است که نقشهای مشخصی دارند، کارهایی که انجام میدهند به یکدیگر وابسته هستند و یک هدف مشترک را دنبال میکنند.
عزیزی گفت: بسیاری از تیمها ممکن است بتوانند فعالیتهایی که بهعنوان «کار گروهی» انجام میدهند را توصیف کنند، اما اغلب آنها درک درستی ازآنچه که باعث میشود افراد بتوانند در کنار هم کار انجام دهند را ندارند. درواقع عملکرد تکتک اعضا باید در خدمت گروه باشد. مدیران و کارکنان هر سازمانی همیشه در جستجوی بهترین روشها برای رسیدن به نتایج دلخواه و سود بهتر هستند، اما یک گروه کاری باید چه ویژگیهایی داشته باشد تا به خواستهشان برسند؟ خصوصیتهای زیر، بخشی از ویژگیهایی است که معمولا از یک گروه کاری موثر میتوان انتظار داشت.
مشخص بودن انتظارات
مدیر گروه باید برای اعضا کاملا مشخص کند که چه هدفی را دنبال میکند و در انتها از گروه کاری خود چه نتیجهای میخواهد. سپس تمام موارد موردنظر را شرح دهد و پیوسته با گروه در تماس باشد و به حمایت آنها از طریق منابع انسانی، مالی و زمانی بپردازد و هرگاه لازم شد با تشکیل جلسه با اعضای گروه برای حل مشکلات پیشآمده احتمالی، صحبت و گفتوگو کند.
تعهد
اعضای گروه باید واقعا علاقهمند به شرکت در کار گروهی باشند و به ماموریتی که بر عهده گروه است اهمیت بدهند. آنها باید در قبال کاری که قرار است انجام شود احساس مسئولیت کنند و بدانند هر کاری که انجام میدهند برای گروه ارزشمند است و در کنار آن میتوانند مهارتهایشان را افزایش دهند و رشد کنند. اعضا باید مراقب باشند هیچ فرصتی را از دست ندهند و در خدمت گروه و تحقق اهدافشان به کار بندند.
برنامه کاری
هر گروه برای موفق شدن باید در زمینه کارها، ماموریتها و ترفندهای موردنیاز، برنامه و گاهشمار داشته باشد. بنابراین مدیر گروه باید برنامهای تهیه کند و با شرح وظایف در اختیار گروه قرار دهد. گروه بهوسیله این برنامه میتواند روند کاری و پیشرفت خود را محک بزند. همچنین میتواند عملکرد تکتک اعضا را کنترل کند و کاستیها را جبران و روند رشد و تغییر پروژه را پیگیری کند.
کنترل و احساسات افراد گروه
اعضای گروه باید بهاندازه کافی آزادی عمل داشته باشند و احساس کنند هر زمان نیاز است میتوانند از برنامه خود در جهت اهداف گروه استفاده کنند. آنها باید بدانند چه جایگاهی در گروه دارند. همچنین تمام افراد گروه باید مرزها و محدودیتهای خود را بشناسند.
همکاری
اعضای گروه باید همگی در جریان روند کار گروه باشند و با یکدیگر در مورد مسایل و مشکلات تبادلنظر کنند. هر کس باید بداند دیگری چه بخشی از کار را به عهده دارد تا بهتر در تعامل با یکدیگر قرار گیرند و همه باید در فاصلههای کوتاه، گزارشی از کارهای خود تهیه کنند و یکدیگر را از عملکردشان آگاه کنند. بهاینترتیب آنها بهراحتی میتوانند راهحلهای مناسب برای مشکلات احتمالی را پیداکرده و به اهدافشان سریعتر دست یابند.
ارتباطات
اعضای گروه باید مراقب روابط بین خود باشند. بهطور مثال اگر خشم یا ناامیدی در وجود کسی است باید بهسرعت آن را برطرف کنند تا تاثیر بدی روی روند کار نداشته باشد یا اگر فردی بسیار درونگرا است باید او را تشویق به گفتوگو با دیگر اعضا کنند. همچنین به عقاید و پیشنهادهای یکدیگر اهمیت بدهند. درباره نظراتی که در اقلیت قرار میگیرد نیز نباید بیتفاوت باشند، زیرا ممکن است برخلاف تصور بقیه بسیار کارآمد باشند. در ضمن درعینحال که افراد گروه کنار یکدیگر کار میکنند نباید بیشازحد به همدیگر وابسته باشند.
خلاقیت
یک گروه برای اینکه شانس موفقیت داشته باشد باید به تغییرات، واکنش مثبت نشان دهد و هرلحظه که لازم است از امکانات و شرایط جدید استقبال کند. همچنین برای بالا بردن تفکر خلاق در افراد گروه، باید تسهیلاتی مانند کلاسهای آموزشی و دسترسی به منابع مفید در حوزه کاری مثل کتاب و فیلم آموزشی فراهم شود.
رهبری
گروههای اثربخش علاوه بر اینکه به کارکردهای تکتک اعضا نیاز دارند، به شخصی که گروه را بهدرستی کنار هم نگه دارد نیز احتیاج دارند. در حقیقت شخصی که وظیفه رهبری گروه را به عهده میگیرد باید اولویتها را به گروه یادآوری کند و منابع موردنیاز را در اختیار گروه قرار دهد و مراقب مشکلات احتمالی باشد. در برخی گروهها، چند نفر وظیفه رهبری را بر عهده میگیرند. معمولا وقتی گروه کاری بزرگتر از حد معمول است، به رهبری مشارکتی نیاز است.
در ادامه عزیزی، مزیتهای کار گروهی را بهصورت زیر بیان کرد:
سینرژی(همافزایی)
همافزایی یا سینرژی معمولا اینگونه تعریف میشود، زمانی که دو یا چند عنصر، جریان یا عامل باهم همکاری داشته باشند معمولا اثری به وجود میآید. این اثر از مجموع اثرهایی که هرکدام از آن عناصر جداگانه میتوانستند به وجود آورند بیشتر است. بهعنوانمثال غازها همیشه به حالت حرف V پرواز میکنند، این حالت پرواز، هوا را شکافته و حرکت آنها را بهسوی هدفشان سریعتر میکند. بعد از طی چند کیلومتر، رهبر جای خود را به قویترین غاز میدهد و آن غاز رهبر تیم میشود و بهاینترتیب، غازها با پرواز گروهی V شکل خود، تقریبا ۷۱% بر میزان قدرت پرواز گروهی، نسبت به پرواز انفرادی میافزایند.
وقتی هر یک از اعضای گروه در یکزمان، قسمتی از یک کار را به عهده بگیرند، آن کار در مدتزمان کمتری انجام میشود و بهاینترتیب تولید افزایش مییابد. در کار گروهی، افراد میتوانند حجم بیشتری از کار را پیش ببرند.
پرورش خلاقیت و یادگیری
وقتی افراد باهم در یک تیم کار میکنند، خلاقیت رشد میکند. کار تیمی، دانش به اشتراک گذاشته در محل کار را به حداکثر رسانده و در یادگیری مهارتهای جدید به شما کمک میکند، طوری که میتوانید برای بقیه کار خود، از آنها بهرهمند شوید.
همکاری در یک پروژه، شور و شوقی برای یادگیری ایجاد میکند که معمولا کار انفرادی فاقد آن است. فرصت اشتراکگذاری یافتهها با بقیه تیم، برای کارکنان هیجانانگیز است و منجر به پرورش دانش فردی و تیمی میشود.
تقویت تواناییهای افراد
اغلب، دلیل اثربخشی کار تیمی این است که اعضای تیم برای عرضه استعدادهای فردی به یکدیگر تکیه میکنند. افراد تیم با مشاهده فرایندها ورای مهارتهای فردی، یاد میگیرند که چگونه استعدادهای خود را ترکیب کرده و به تیمی قویتر تبدیل شوند. بهطور مثال زمانی که میبینید همکارانتان از یک رویکرد متفاوت در فروش استفاده میکنند، شانسی به دست میآورید که روش خودتان را تنظیم و یا بهبود ببخشید.
ایجاد اعتماد
با تکیهبر یکدیگر، اعتماد شکل میگیرد، و با کار گروهی روابط قویتری بین همکاران پدید میآید. باوجود اختلاف گاهبهگاه، تیم کارآمد، از کار باهم لذت میبرند و گروه قویتری به وجود میآورند. زمانی که شما به همکار خود اعتماد میکنید، پایه و اساس یک رابطه پیریزی شده و باعث میشود که درگیریهای جزیی را تحمل کنید.
اعتماد به همتیمیها، در شما احساس امنیت ایجاد میکند که باعث میشود، ایدهها ظهور کنند. این موضوع منجر میشود که کارکنان باهم راحت باشند و یکدیگر را تشویق کنند.
بدون اعتماد، تیم فرومیپاشد و نمیتواند در پروژههای خود موفق شود. در تیمها، افراد یکدیگر را رشد میدهند و تقویت خصوصیات فردی، منجر به شکلگیری گروهی منسجم میشود. با همکاری یکدیگر، کارکنان یاد میگیرند که بردوباخت همه اعضای تیم را تحت تاثیر قرار میدهد. کار گروهی مستلزم اعتماد به تواناییهای متمایز یکدیگر است.
مهارتهای حل اختلاف
زمانی که با همدیگر یک گروه از افراد منحصربهفرد را تشکیل میدهید، وجود اختلاف، اجتنابناپذیر است. هنگامیکه در شرایط کار تیمی، تعارضی پیش آید، کارکنان مجبور هستند این موارد را بهجای ارجاع به مدیریت، بین خودشان حلوفصل کنند. یادگیری حل اختلافات، اولین مهارتی است که کارمندان میتوانند برای تبدیلشدن به مدیرانی کارآمد بهکارگیرند.
تشویق ریسکپذیری سالم
کار کردن بهعنوان یک تیم باعث میشود اعضای تیم، ریسکپذیری بیشتری داشته باشند، زیرا آنها در صورت شکست، به حمایت کل گروه ایماندارند. در مقابل، اشتراکگذاری موفقیت در تیم، تجربهای دلچسب است. هنگامیکه تیمی باهم موفق میشوند، ایدههای انقلابی بدون تردید به وجود میآید. در بسیاری از موارد، پرخطرترین ایدهها به بهترین ایده تبدیل میشود. کار گروهی اجازه میدهد کارکنان با آزادی بیشتری فکر کنند.
در ادامه عزیزی به تعریف رهبر و مدیر پرداخت و تفاوت بین این دو را توضیح داد.
به زبان ساده رهبری به معنای تاثیر گذاشتن روی دیگران، نفوذ در دل آنها و همراه ساختن آنها است. بنابراین زمانی که دیگران بهدلخواه خود و نه از روی اجبار، از شما پیروی میکنند و با شما همراه میشوند، شما در حال رهبری کردن هستید.
بر این اساس، عنصر کلیدی این تعریف، نفوذ در دل دیگران است. یعنی دیگران رهبر را دوست دارند، او را میپسندند و چون قبولش دارند از او پیروی میکنند. آنها از او الهام میگیرند و باور دارند که او میتواند آنها را به خواستههایشان نزدیکتر کند.
هر زمان که شما کسی را با ایده خود همراه میسازید طوری که فرد بهدلخواه از شما پیروی کند، در حال رهبری کردن هستید. ممکن است شما یک معلم باشید که شاگردان خود را با هدف ارتقای سطح و ادب آنها هدایت میکنید. بنابراین شما در سطح کلاس خود در حال رهبری کردن هستید.
وقتی یک مربی ورزشی تیم خود را به رتبه نخست میرساند و شاگردانش با اشتیاق، راهنماییهای او را دنبال میکنند او در حال رهبری کردن است.
بنابراین همه در سطح خودشان و در موضوعات مختلف میتوانند رهبر باشند و البته همزمان میتوانند در رابطه با موضوعات دیگر پیرو باشند.
چرا باید مهارتهای رهبری خود را ارتقا دهیم؟
پرسیدن این سوال مانند آن است که بپرسیم چرا باید فرد موثرتری باشیم؟
وقتی برای بهبود مهارتهای رهبری خود تلاش میکنیم یعنی برای افزایش حیطه اثرگذاری و موفقیت بیشتر خود تلاش میکنیم.
بالا بردن قابلیتهای رهبری شما نتایج فوقالعادهای برای شما دارد:
اعتبار شما در موقعیتهای مختلف برای مثال در خانواده و فامیل، در محیط کار، در محیط دوستان و در جامعه بالا میرود.
درآمد شما و موقعیت شغلی شما ارتقا قابلتوجهی خواهد داشت.
اثرگذاری شما در زندگی شخصی، در خانواده، در کار خود و در جامعه افزایش مییابد.
دیگران شما را دوست خواهند داشت و همواره دوست دارند که در کنار شما باشند.
شما یک فرد عامل، صاحب سبک و تفکر و الهامبخش بسیاری از افراد دیگر در خانواده و محیط کار و دوستان و جامعه خواهید بود.
آیا رهبری قابلآموزش است؟
این یک سوال مهم است. در گذشته تصور میشد که توان رهبری یک موهبت خاص است که افراد بهطور ذاتی یا از آن برخوردار بودند و یا نبودند اما مطالعات محققان و دانشمندان در سالهای اخیر نشان داده است که اینطور نیست.
میتوانیم بیان کنیم بعضی از افراد بهطور بالقوه پتانسیل و استعداد رهبری را بیشتر از بقیه دارند، اما توان رهبری با آموزش و تمرین کاملا قابلبهبود و ارتقا است. بنابراین هرکسی میتواند نسبت به وضعیت فعلی خود رهبر بهتری باشد. البته به شرطی که بخواهد و تلاش کند.
در ادامه برای ایجاد جو امیدوارکننده از ۳ استارتاپ مهاباد خواسته شد تا ارایه ۱۰ دقیقه ای داشته باشند
در ابتدا یاسان وب توسط موسس خود آقای یاسین ابراهیم زاده در مورد اهمیت seo و کار خود شروع به کار نمود.
در ادامه خانم نرمین سنایی برند قلرچ سنای خود را توضیح داد و از شروع به کار کردن کارگاه دوم تولید قازچ دارویی صدفی پرده بر داشت.
و در آخر آقای مسعود جهانگیر با ارایه یک داستان بسیار غم انگیز و تاثیر گذار از برند دایه خود پرده بر داشت:
تفاوت رهبر و مدیر چیست؟
درک این تفاوت بسیار مهم است. قبل از بررسی این تفاوتها به این نکته توجه کنید که رهبری و مدیریت دو نقش متفاوت هستند و لزوما به دو فرد متفاوت اشاره ندارند.
یعنی یک نفر میتواند همزمان هم رهبر باشد و هم مدیر و در هر یک قوی یا ضعیف باشد و حالت ایدهآل آن است که یک مدیر بتواند خودش را به سطح یک رهبر ارتقا دهد.
در ادامه به چند تفاوت اصلی رهبر و مدیر اشاره میشود:
۱- قدرت رهبر از محبوبیت و مقبولیت میان اعضای گروه حاصل میشود.
معمولا مدیران قدرت خود را از سلسلهمراتب رسمی تعریفشده در سازمان یا عرفهای تعریفشده جامعه میگیرند. اما رهبری فراتر از قوانین و عرف است.
رهبری به معنای نفوذ در دل دیگران و جلب حمایت و همکاری افراد است.
بهعنوانمثال معلمی که شاگرد خود را با استفاده از نقش رسمی خود به کاری وادار میکند در حال مدیریت است ولی اگر کاری کند که شاگردش با میل و علاقه خود به حرف او گوش کند در حال رهبری است.
۲- کار رهبر ایجاد تحول است.
معمولا مدیر به دنبال استفاده بهینه و کارآمد از شرایط موجود است. بنابراین مدیران به دنبال تغییرات اساسی نیستند. اما کار رهبران ایجاد تحول در شرایط فعلی است. رهبران چشماندازی ارزشمند و باشکوه تعریف میکنند و دیگران را در جهت رسیدن به این چشمانداز تشویق میکنند.
۳- رهبران احساس پیروان را درگیر میکنند.
مدیران معمولا از روی منطق وظایف تعیینشده دیگران را برای آنها توضیح میدهند، اما کار رهبران اساسا متفاوت است. رهبر عمدتا در بین اعضای گروه شور و اشتیاق برای حرکت به سمت اهداف را ایجاد میکند. البته این امر به معنی آن نیست که رهبران کارهای منطقی انجام نمیدهند، بلکه آنها از منطق نیز طوری استفاده میکنند که احساسات پیروان را با خود همراه سازند.
۴- رهبران به چرایی کارها توجه دارند.
مدیران برای دیگران چگونگی انجام درست کارها را توضیح میدهند، اما رهبران اول به دنبال این هستند که بدانند چرا باید کارهای خاصی انجام شود.
رهبران وقتی چرایی انجام کارها را متوجه شوند، بدون توجه بهسختی و دشواری آنها دیگران را برای انجام آنها هدایت و تشویق میکنند و میدانند که چگونگی انجام این کارها را پیدا خواهند کرد.
۵-رهبران روی تعهد دیگران حساب میکنند.
کار مدیر کنترل کردن دیگران و تنبیه و تشویق آنها با استفاده از قدرت رسمی است تا کارها انجام شود. مدیران با این کار به دنبال بالا بردن اطاعتپذیری افراد هستند اما رهبران میدانند که جلب تعهد افراد، اثربخشترین راه، جلب همکاری آنان است.
رهبران این کار را با رفتار درست با دیگران و حمایت از عملکرد و استعدادهای آنها انجام میدهند. بهاینترتیب پیروان به رهبر علاقهمند میشوند و به او متعهد میشوند.
عزیزی در پایان مراحل تشکیل تا فروپاشی تیم را اینچنین بیان کرد:
تشکیل تیم، یکباره اتفاق نمیافتد. اعضای تیم علیرغم تمام تفاوتهایی که دارند، باید قادر باشند بهطور یکپارچه و همراه در جهت دستیابی به یک هدف مشترک حرکت کنند. شکلگیری و توسعه تیم، فرایندی پویاست.
مرحله اول«شکلگیری»:
مرحلهای است که در آن اعـــضای گروه برای اولین بار دورهم جمع میشوند و در خصوص کار تیمی به بحث و تبادلنظر میپردازند و مشتاق هستند در مورد فرایند و علت تشکیل تیم کاری گفتوگو کنند. تصور کنید که شما برای انجام یک پروژه انتخابشدهاید. شما و افراد دیگر تیم شناخت زیادی از یکدیگر ندارند. بیشک شما میخواهید با افراد تیم آشنا شوید، میخواهید بدانید قرار است چهکاری انجام شود و چه چیزی برای انجام کار نیاز است و چه اطلاعاتی داشته باشید یا به دست آورید. این مرحله دشواری خاصی ندارد و خصوصیات تیم در این مرحله به شرح زیر است:
پنهان ماندن احساسات، نقاط ضعف و اشتباهات
انجاموظیفه مطابق با معیارهای تعیینشده
عدم توجه چندان به ارزشها و نظرهای دیگران
فقدان ادراک مشترکی ازآنچه باید انجام شود
محدود شدن افراد به انجام کارهای مشخص
حاکمیت و فرماندهی مدیران
در این هنگام نقش فردی بهعنوان رهبر تیم مشخص میشود که لازم است افراد را از اهداف شکلگیری تیم و نقش هرکدام آگاه کند.
مرحله دوم «انقلاب هیجانی تشکیل تیم»:
این مرحله برخلاف مرحله قبل که جو مثبتی وجود داشت، مرحله جروبحث، گفتوگو و اختلافنظر بین اعضای تیم و سختترین مرحله بین ۴ مرحله، این مرحله است و اگر تیم بتواند از این مرحله با موفقیت عبور کند، اعضا میتوانند امیدوار باشند که تیم بهاحتمالزیاد میتواند به موفقیت برسد. در غیر این صورت تیم بهاحتمالزیاد از هم خواهد پاشید. خصوصیات تیم در این مرحله به شرح زیر است:
مطرحشدن مقولههای شخصی و اختلافبرانگیز
گرایش به سمت فردگرایی
افزایش توجه نسبت به ارزشها، دیدگاهها و مشکلات سایر اعضای تیم
افزایش اختیار تیم، ولی هنوز نه به حدی که بهطور یکپارچه و کارآمد عمل کند.
مرحله سوم «تشکیل سازمان»:
اگر تیم بتواند از طوفانی که در مرحله قبل او را تا حد نابودی تهدید میکرد، بهسلامت عبور کند. میتواند در این مرحله روح و شخصیت خود را به دست آورد. به این صورت که اعضا خود را بهعنوان عضوی از تیم قبول میکنند. خواستهها و نظرات شخصی خود را بالاتر از هدف تیم نمیدانند. قدرت نقدپذیری خود را بالا میبرند و البته نقدی که ارایه میشود از روی حسادت و غیرواقعی نیست. وظایف و نقش افراد بهطور دقیق مشخص میشود و هر فرد برای رسیدن به هدف مشترک تیم تلاش میکند.نکته قابلتوجهی که در این مرحله وجود دارد و میتواند زنگ خطری برای آن باشد، برگشت به مرحله قبل در اثر تغییراتی که میتواند در تیم رخ بدهد است. شاید تیم بارها بین این دو مرحله حرکت کند. ولی بعدازاینکه تیم به حدی از بلوغ و پختگی برسد میتوان مطمئن بود که تعداد این تکرار خیلی کم شود و تیم بتواند بهسرعت شکل واقعی خود را بیابد. خصوصیات تیم در این مرحله به شرح زیر است:
افزایش اعتماد و اطمینان
افزایش تفاهم و درک متقابل نسبت به وجود اختلافات
مشخصتر شدن اهداف و مقاصد
جمعآوری منظم و تهیه طرحهای کاری
مرحله چهارم «فروپاشی»:
در این مرحله کارهای پروژه به پایان رسیده و گروه آماده میشود تا پایان موجودیت خود را اعلام کند. در این مرحله کارهای زیر باید انجام شود:
تحقق هدفهای تیم
ارزیابی عملکرد تیم و اعضا آن
ثبت و انتقال درس آموختههای پروژه و تیم
توجه اصلی معطوف به تحویل صحیح نتایج نهایی به مرجع مافوق
این ۴ مرحله معمولا به ترتیب اتفاق میافتند. ماندن یک تیم در یکی از مراحل اولیه غیرمعمول نیست. تیمهای کاری که سابقه همکاری با یکدیگر را در پروژههای دیگر داشتهاند، میتوانند مراحل اولیه را تجربه نکنند و یا با سرعت بیشتری از آنها عبور کنند. مدتزمان هر یک از مراحل کار تیمی، بستگی به پویایی تیم، اندازه تیم و رهبری تیم دارد.